لطفا براي ساخت تنديس با ما تماس بگيريد 09019955380
چگونه روز خوب و شادی داشته باشیم؟

بسیاری از افراد برای سلامت جسم و روان خود برنامه ریزی و اهداف بلند مدت تعیین می کنند . ولی خوب است بدانیم که کارهایی هم وجود دارد که می توانند به صورت روزانه انجام شوند و به ما کمک کنند تا روزی شاد و پر از احساسات مثبت داشته باشیم.
دقیق برنامه ریزی کنید
هیچ چیز خوب و ارزشمندی یک شبه و بدون تلاش و کوشش به دست نمی آید . برای این که زندگی سالم به صورت یک عادت یا بخشی از فعالیت های روزمره شما دربیاید ، لازم است برنامه ریزی کنید . به جای این که برای خود وظایفی کلی و مبهم تعیین کنید ( مثلا بگویید از این به بعد سالم غذا می خورم یا کمی ورزش می کنم ) ، بهتر است یک برنامه ریزی دقیق و مشخص برای روز خود داشته باشید . مثلا غذایی را که خواهید خورد به طور دقیق تعیین یا زمان و مکان ورزش را مشخص کنید.
در ورزش صبحگاهی افراط نکنید
درست است که ورزش روزانه در سلامت افراد نقش مهمی دارد ، ولی تحقیقات نشان می دهند که بهتر است ورزش را به زمان دیگری در طول روز موکول کنیم . در پژوهشی که در دانشگاه برونل انجام گرفت مشخص شد که ورزش سنگین در صبح باعث تضعیف دستگاه ایمنی بدن شده و خطر ابتلا به عفونت های ویروسی یا باکتریایی را افزایش می دهد . پس بهتر است ورزش های سنگین را هنگام صبح انجام ندهیم.
روزتان را مثبت آغاز کنید
خیلی از افراد در ابتدای صبح روزنامه می خوانند یا اخبار گوش می کنند . اگر چه خوب است از آن چه در جهان می گذرد مطلع باشیم ، ولی این امر می تواند شروعی منفی یا ناراحت کننده برای روز ما باشد.
بنابراین بهتر است در ابتدای صبح متنی الهام بخش ، نقل قولی آموزنده یا ایمیل دوستان را بخوانیم . وقتی روز خود را مثبت شروع می کنیم خلق و خو و خلاقیت بهتری خواهیم داشت.
برنامه کمدی تماشا کنید
ایده آل ترین حالت این است که عصرها به جای تماشای تلویزیون از خانه بیرون برویم و ورزش کنیم . اما خیلی از ما نمی توانیم در مقابل وسوسه تماشای یک فیلم یا سریال مقاومت کنیم . در این صورت حداقل کاری که می توان انجام داد این است که در مورد محتوای برنامه هایی که نگاه می کنیم دقت کنیم . محققان می گویند تماشای فیلم های خنده دار و کمدی برای قلب مفید است و باعث شادابی می شود در حالی که تماشای فیلم ترسناک یا جنگی موجب ایجاد استرس روانی می شود.
یادداشت های روزانه تهیه کنید
محققان به این نتیجه رسیده اند که افرادی که در پایان هر روز وقایع و خاطرات خود را یادداشت می کنند سیستم ایمنی قوی تر و سطح استرس کمتری دارند و آسیب های روحی در این افراد سریع تر از دیگران بهبود می یابد . علاوه بر این ، فکر کردن به وقایع خوب و شیرین زندگی به ما کمک می کند تا مثبت تر فکر کنیم . پس بهتر است هر شب به وقایعی که در طول روز با آن ها روبرو شده ایم بیاندیشیم و اتفاقات خوب را مرور کنیم.
به دیگران هدیه بدهید
منظور از هدیه، یک کادوی رسمی و بسته بندی شده نیست. هدیه شما می تواند لبخند شما، کلمه ای برای تشکر یا قوت قلب دادن به کسی، ادب و احترام و حتی یک تکان سر دوستانه باشد. حتی می توانید به گدایی در شهر پولی کمک کنید. آسودگی خاطر بهترین راه برای تغییر است.
نگرانی را از خود دور کنید
بزرگ ترین دشمن شادکامی، نگرانی است. نگرانی نیز در نتیجه فکر کردن به مسایلی پیش می آید که از کنترل ما خارج هستند. وقتی کاری را انجام داده اید، بدانید کار دیگری نمی توانید برای آن انجام دهید. سعی کنید بیشتر حواس خود را روی کارهایی متمرکز کنید که در دست انجام دارید نه کارهایی که تصور می کنید ممکن است پیش بیاید.
نشانه های هشداردهنده مشکلات روحی و روانی
- مجموعه: مشاوره خانواده
سلامت روان شامل سلامت عاطفی، روانی و اجتماعی است
سلامت روان شامل سلامت عاطفی، روانی و اجتماعی است و تاثیر آن بر چگونگی تفکر، احساس وعمل فرد می باشد .همچنین سلامت روان است که تعیین می کند ما چگونه استرس را اداره کرده و درارتباط با دیگران و انتخاب هایمان کمک می کند. سلامت روان در هر مرحله از زندگی مهم است، از دوران کودکی و نوجوانی تا بزرگسالی.
سازمان جهانی بهداشت که هدف خود را دستیابی به عالیترین سطح ممکن بهداشت برای همه مردم تعیین کرده، در اساسنامه خود در تعریف سلامت میگوید: (منظور از سلامت، حالت رفاه کامل جسمانی، روانی و اجتماعی است، نه صرفا فقدان بیماری.)
بر اساس این تعریف، فردی دارای سلامت روان است که: (توانمندیهای خود را بشناسد و توانایی مقابله با استرسهای روزمره را داشته باشد و به شکل مفید و موثری در جامعه مشارکت و فعالیت داشته باشد.)
هرچند بر اساس تعریف سازمان جهانی بهداشت، منظور از سلامت فقط بیمار نبودن نیست، اما هیچ راهکاری درباره اینکه چگونه می توان در تمام زمینههای جسمانی، روانی و اجتماعی رفاه را به دست آورد، ارائه نشده است. البته پژوهشگران و محققان در هر دو میدان؛ یعنی بهداشت جسم و بهداشت روان، گامهای جدی برداشتهاند.
اگر بخواهیم تعریفی سختگیرانه برای روان سالم مطرح کنیم باید فردی را در نظر بگیریم که از هر نظر هیچگونه مشکلی نداشته باشد و در شرایطی هم که در معرض استرسهای گوناگون قرار میگیرد حتی بهطور موقت، دچار مشکل نشود.
چنین افرادی علاوه بر اینکه از کیفیت زندگی خوبی برخوردارند و به خوبی زندگی میکنند، باید به سایر افراد در داشتن زندگی خوب کمک کنند، در حالی که در جامعه امروزی، کمتر کسی را میتوان یافت که با این تعریف، روان سالمی داشته باشد. بیشتر افراد در برخورد با مسایل روزمره زندگی، علاوه بر اینکه مشکلاتی با شدتهای مختلف را تجربه میکنند، دچار استرس نیز میشوند. برخی از این مشکلات، زودگذر هستند و برخی نقشی ماندگارتر دارند.
در طول این دوره از زندگی شما، اگر دچار مشکلات روانی شوید، تفکر ، خلق و خو و رفتار شما را می تواند تحت تاثیر قرار دهد.
عوامل بسیاری در مشکلات روحی و روانی موثرند از جمله:
• عوامل بیولوژیکی، مانند ژن ها یا مواد شیمیایی مغز
• تجربه های زندگی از جمله تروما
• سابقه خانوادگی مشکلات روحی و روانی
مشکلات روحی و روانی رایج اند، اما کمک برای بهبود آن ها نیز در دسترس است. افراد مبتلا به مشکلات روحی و روانی می توانند بهتر و در بسیاری از موارد کاملا بهبود یابند.
نشانه های هشدار دهنده
اگر می خواهید مطمئن شوید که شما یا کسی که می شناسید با مشکلات روحی و روانی دست به گریبان است یا خیر یک سری از احساسات یا رفتارها می توانند علامت هشداردهنده از یک مشکل باشند مثل:
• خوردن یا خوابیدن بیش از حد یا خیلی کم
• دوری از مردم و فعالیت های معمول
• داشتن انرژی کم و یا نداشتن انرژی
• احساس پوچی یا بی حسی
• داشتن درد غیر قابل توضیح
• احساس درماندگی و یأس
• سیگار کشیدن، مصرف الکل یا استفاده از مواد مخدر بیشتر از حد معمول
• احساس گناه، فراموشکاری، شک، عصبانییت، ناراحتی، نگرانی و یا اضطراب
• فریاد یا پرخاشگری با خانواده و دوستان
• تجربه نوسانات خلقی شدید که باعث مشکلات در روابط می شود
• داشتن افکار و خاطرات مداوم که نمی توانید از سر خود بیرون کنید
• شنیدن صدا و یا باور چیزهایی که درست نیست
• فکر کردن به آسیب به خود و یا به دیگران و خودکشی
• ناتوانی در انجام کارهای روزانه مانند مراقبت از کودکان خود و یا رفتن به محل کار یا مدرسه
مشکلات روحی و روانی رایج اند، اما کمک برای بهبود آن ها نیز در دسترس است
اصول سلامت روان
اول، آرامش
بدون تردید آرامش اولین شرط روان سالم است و در سایه آن میتوان به شکل متعادلی به سایر امور زندگی و پیشرفت هم رسید. البته منظور از آرامش، آرامش نسبی و نداشتن دغدغههای متعدد و گاه فلجکننده است.
البته در دنیای امروز، هیچکس بدون دغدغه و گرفتاری نیست، اما نکته مهم این است که فرد بتواند به درستی شرایط را ارزیابی و برای رفع و کاهش این نگرانیها اقدام کند و در صورتی هم که مشکلات قابل حل نیستند بهگونهای با آنها کنار بیاید، نه اینکه گرفتاریها، عملکرد و زندگی او را تحتتاثیر قرار دهند و باعث سلب آرامش از او شوند.
دوم، مدیریت هیجان
از دیگر ویژگیهای مهم سلامت روان، توانایی کنترل و بروز مناسب احساسات و هیجانها است. بروز احساسات باید بهگونهای باشد که از یک طرف فرد نخواهد احساسهایش را سرکوب کند و از طرف دیگر، مهارگسیخته آنها را بروز ندهد.
همچنین انتظار میرود ذهن سالم بتواند محیط پیرامون خود را بهدرستی ادراک کند. انسان به کمک حواس پنجگانه، جهان را درک میکند، درکی که با واقعیت بیرونی هماهنگ است؛ چیزی نه بیشتر و نه کمتر از آن.
سوم، شناخت
یکی دیگر از خصوصیات ذهن سالم، شناخت است. منظور از شناخت، مجموعهای از تواناییهای مغز شامل هوشیاری، توجه و تمرکز، حافظه، زبان و... است که هر فردی با توجه به شرایط خود از آن بهرهمند است. سالم بودن این تواناییها تامینکننده و نشانگر بخشی از سلامت روان ما هستند.
شاید در این نوشته همه خصوصیات یک روان سالم بیان نشده باشد، اما به بخشی از مهمترین خصوصیات آن اشاره شده است.
همه تواناییها و خصوصیات گفته شده خود را به صورت یک نماد بیرونی و عینی بروز میدهند که آن «رفتار» است.
بررسی رفتار، عینیترین روشی است که با ارزیابی آن میتوان درباره سلامت روان افراد اظهارنظر کرد. بنابراین داشتن رفتاری متناسب با شرایط پیرامونی از اصلیترین خصوصیتهای نشانگر سلامت روانی افراد است.
شاید به همین دلیل است که علوم رفتاری همواره در کنار روانپزشکی و سلامت روان به عنوان علمی ذکر میشود که تلاش میکند با شناخت بهتر ذهن و مغز به سمت بهبود کیفیت زندگی و ارتقای سلامت حرکت کند.
بهداشت روانی مثبت اجازه می دهد تا مردم را به این موارد دست یابند :
• تحقق بخشیدن به پتانسیل کامل خود
• مقابله با استرس های زندگی
• کار مفید
• کمک های معنی دار به جوامع خود
راه هایی برای حفظ بهداشت روانی مثبت عبارتند از:
• گرفتن کمک های حرفه ای اگر شما به آن نیاز دارید
• ارتباط با دیگران
• مثبت بودن
• از لحاظ جسمی فعال بودن
• کمک به دیگران
• خواب کافی
• مهارت های در حال توسعه مقابل
عليرضا اسلامي بازيگر نقش جعفرقلي

مستند جعفر قلي با نقش آفريني و بازيگري استاد عليرضا اسلامي
اين مستند كرمانجي به تهيه كنندگي آقاي نادري در تهران براي شبكه سحر ساخته مي شود كه به زودي همشهريان و كردزبانان عزيز مي توانند آن را از شبكه سحر بر روي گيرنده هاي خود ببينند.
شعري از غزاله حسيني
کلید سل سر فرود می آورد
سیمی کشیده می شود
و موجی ناپیدا
در فراز و فرودش
فاصله ی میان
تولد و مرگش را
از رقصی کوتاه
به سکوت می ریزد...
شعر
شبی مست رفتم اندر ویرانه ای
ناگهان چشمم بیافتاد اندر خانه ای
نرم نرمک پیش رفتم در کنار پنجره
تا که دیدم صحنه ی دیوانه ای
پیرمردی کور و فلج درگوشه ای
مادری مات و پریشان همچنان پروانه ای
پسرک از سوز سرما میزند دندان به هم
دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه ای
پس از ان سوگند خوردم مست نروم بر در خانه ای
تا که بینم دختری عفت فروشد بهر نان خانه ای

مسئول برگزاری کنسرت موسیقی شهرام ناظری امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در بجنورد گفت: کنسرت ناظری دوم مردادماه در بجنورد فقط در یک سانس برگزار میشود و قرار است تا قطعاتی همچون «من چه دانم»، «شیدا شدم»، «راست بگو نهان مکن»، «قفل زندان»، «زمستان» و قطعات شورانگیز موسیقی کردی به همراه «آتش در نیستان» را اجرا کند.
به گفته طاهر خرمی، کنسرت شهرام ناظری درمجموعه ورزشی کارگران بجنوردبرگزار میشود.
به گزارش فارس، کنسرت شهرام ناظری سال گذشته نیز در بجنورد برگزار و با استقبال کمنظیر مردم هنردوست مواجه شد.
شعري ديگراز فاضل
پایان ماجرای دل و عشق
|
غمخوار من ! به خانه ی غم ها خوش آمدی بامن به جمع مردم تنها خوش آمـدی
بین جماعتی که مرا سنگ می زنند می بینمت ، برای تماشا خوش آمدی
راه نجات از شب گیسوی دوست نیست ای من ! به آخرین شب دنیا خوش آمدی...
پایان ماجرای دل و عشق روشن است ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیری ام سخنی بیش از این نبود منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق ، ای عزیز ترین میهمان عمـر دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی |
شعري از فاضل
من آسمان پر از ابرهای دلگیرم
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم
من آن طبیب زمین گیر زار و بیمارم
که هر چه زهر به خود می دهم نمی میرم
من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع
به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم
به دام زلف بلندت دچار و سردرگم
مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم
درخت سوخته ای در کنار رودم من
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم..
موسيقي و زندگي
نقش موسیقی در بهبود یادگیری
موسیقى و افزایش توان یادگیرى
پزشکان با مقایسه کودکانى که تحت آموزش موسیقى قرار داشتند با سایر کودکان به این نتیجه رسیدهاند که کودکانى که در گذشته تحت آموزش موسیقى قرار گرفته بودند حافظه شفاهى بسیار قویترى دارند و میتوانند لغات بیشترى را از فهرست خوانده شده به یاد بیاورند و در هر سنجش ، بهتر از سنجش قبل عمل میکنند.
افزایش حافظه با آموزش موسیقی
تداوم آموزش موسیقى به افزایش حافظه میانجامد. روانشناسان بر این باورند که آموزش موسیقى نیم کره چپ مغز را تحریک میکند و یادگیرى شفاهى نیز توسط همین قسمت از مغز انسان کنترل میشود. بنابراین ، بهبود حافظه انسان با ادامه یادگیرى موسیقى ، ادامه پیدا میکند و با توقف آموزش موسیقى متوقف میشود.
موسیقی ویژه هر انسان
شنیدن موسیقیهایى که بر مبناى آهنگ ضربان قلب تدوین شدهاند، در آرامش اعصاب و کاستن تنش افراد مؤثر است. برای پی بردن به این مطلب محققی از 22 داوطلب خواست که در اتاقى به پاسخگویى یک سلسله پرسش که مرتب سختتر مىشد، بپردازند. براى نیمى از داوطلبان ، موسیقى متکى به ضربان قلب آنان پخش شد و دیگران در سکوت به حل مسائل ادامه دادند. پرسشهاى تنظیم شده در پرسشنامه به منظور اندازه گیرى میزان استرس و اضطراب داوطلبان و احساس خستگى آنان تدوین شده بود. نتایج حاصله از پاسخها حکایت از آن داشت داوطلبانى که به موسیقى قلب خود گوش میدادهاند به مراتب از آرامش بیشترى برخوردار بودهاند.
موسیقی معجزه میکند!
ارتباط موسیقی با هوش و عواطف
موسیقى هوش و عواطف روحى افراد را تقویت میکند. محققان دریافتهاند که موسیقى ، دقت ، هوش ، حس مشاهده ، استنباط و عواطف روحى انسان را تقویت میکند. تحقیقات انجام شده ، نشان میدهد که موسیقى به میزان قابل توجهى در تسکین و تقلیل وضعیت بحرانى بیمارانى که در بخش آى.سى.یو بسترى بودهاند، تأثیر داشته است. سامانه اعصاب انسان به محرکهاى موزیکال پاسخ مثبت میدهد و عملا موسیقى در تغییر حالت بیماران مؤثر است. استفاده از موسیق
همه چيز در موردکمانچه
کمانچه
کمانچه یکی از سازهای موسیقی است. این ساز جز دسته سازهای زهی است و دارای 4 سیم میباشد. این سیمها به موازات تمام طول ساز امتداد دارد و صدای آن خیلی خوش و جذاب میباشد ولی کمی به اصطلاح تو دماغی.کاسه صوتی این ساز از چوب توت است که با برشهای از عاج تزیین شده است.
معمولاً از زیر شیطانک کمانچه تا زیر دهانه کاسه در کمانچههای پشت بسته 28/5 و در کمانچههای پشت باز 31 سانتی متر است که این اندازهها در کمانچههای نقاط مختلف کشور نسبی هستند ترکیب صدایی کمانچه آن را از نوع سازهای زیر صدا قرار داده البته در کمانچههای آلتو یت باس صدا نسبتاً یک اکتاو بم تر است در قدیم کمانچه را ستار پارسی میگفتند کمانچه را معمولاً با دو کوک چپ و راست کوک میکنند چپ کوک معمولاً برای همراهی با خوانندگان زیر صدا (عمدتاً خانمها) و راست کوک معمولاً برای همراهی و جواب آواز بم صداها (عمدتاً آقایان) البته تمامی مطالب گفته شده نسبی هستند مثلاً در بعضی نقاط ایران ممکن است طول دسته کمانچه به 35 سانت هم برسد .
شعری از شهاب مغربین
می خواستم دنیا را عوض کنم
دنیا عوض شد
اما کار من نبود
می خواستم انسان را دگرگون کنم
انسان ها دگرگون شدند
نه آنگونه که من می خواستم
حالا دیگر
فقط می خواهم تو را همان گونه که بودی نگه دارم
بی هیچ تغییری
پیچیده در رویاهای کاغذی ام
و تو
می دانم
عوض نخواهی شد
همان گونه که بودی گریزپا
پرطغیان و تغیر
ویران گر
رودخانه ی آتش
نصوح
وصیت نامه
تکه ای از رسول پریشانی
پدر و پسر
پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید:
"فکر می کنی ،تو میتوانی مرا بزنی یا من تو را؟"
پسر جواب داد:
"من میزنم"
پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید
پدر با ناراحتی از کنار پسر رد شد
بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد تا شاید جوابی بهتر بشنود
پسرم من میزنم یا تو؟
این بار پسر جواب داد شما میزنی
پدر گفت چرا دوبار اول این را نگفتی؟
پسر جواب داد تا وقتی دست شما روی شانه من بود عالم را حریف بودم ولی وقتی دست
از شانه ام کشیدی توانم را با خود بردی .............
شعری زیبا از غزاله حسینی

درد
حتی به سخن در نمی آید
و با هیچ نسخه ای درمان نمی شود
می ماند
مثل خوره
گوشت را و استخوان را
از درون مچاله می کند
تا تندیسی از سنگ بر آرد
با لبخندی که دیگر هیچ ارجاعی ندارد
و نگاهی که در مرز هیچ عقربه ای قرار نمی گیرد
کلمات فقط دلتنگی موهومشان را تکثیر می کنند.
شعری از نیلوفر مهرجو
وقتی که تو رفتی آسمان آبی بود
آن روز شروع فصل بی تابی بود
باران و تگرگ همزمان می بارید
چشمان تری که رنگ عنابی بود
می رفتی و روح من به دنبال سرت
عصری پر دلشوره و بی خوابی بود
قلبم به زمین خورد و همانجا خشکید
چون پای دلم کوچک و سنجابی بود
بعد از سفرت باز پیامک دادم
و پاسخ من سپید سهرابی بود
گفتی که غلامی و من افسونگر تو
این رفتن تو نشان اربابی بود
در آتش تو ریشه ی نیلوفر سوخت
مرداب دلش ساکت و مهتابی بودوقتی کسی....
وقتی کسی کـنارت هسـت...
وقتی کسی کـنارت هسـت
خـوب نگاهـش کن
به تمام جـزئـیاتـش
به لبـخــند بین حـرفـهایـش
به ســبک ادای کلـماتـش
به شــیوه ی راه رفـتنـش
نشـسـتنـش...
به چشــم هایش خـیـره شــو
دسـت هایـش را به حـافـظه بســپار
.
.
گاهـی آدمـها
آنـقـدر سـریـع می روند
که حســرت
یک نگـاه سـرسـری را هـم
به دلــ ـت می گـذارند...!
شعری از خانم بهمنی
و هفت رنگ زندگیم را
روبرویم می چینم
پشت چشمانم
سایه ای بنفش
و مژه هایم
ریملی نیلی
خط چشمی آبی
و مدادی سبز
گونه هایی زرد
و لبانی نارنجی
و در انتها
خط لبی قرمز
و نگاهی منتظر
آری ...
مردم خورشید را نمی خواهند
آنها فقط
رنگین کمان را دوست دارند
چهار زن بد ذات در تاریخ ایران
در سال ۱۲۲۰ هجری (۱۸۰۵ پس از زایش مسیح) دختری در خانواده امیر محمد قاسم خان قاجار و بیگم خانم دختر فتحعلیشاه به دنیا آمد که او را ملک جهان نام نهادند. جهان خانم نوه فتحعلیشاه، زن محمد شاه سومین پادشاه از سلسله قاجار، مادر ناصرالدین شاه، و مادر زن امیر کبیر صدر اعظم ایران بود. جهان خانم
همه مثل این کارگر باشیم
الاغ و مورچه
تو باری بزرگتر از خود را به آسانی حمل میکنی؟!
مورچه جواب داد: فرقش اینحاست که من برای خودم تلاش
میکنم اما تو برای دیگران کار میکنی!!!
همه را عوض کنید !
قربان تمامی این فراش ها را عوض کن و افراد جدید جایگزین کن ناصر الدین شاه
می گوید:
اینها سابقه ی خدمت دارند و از زمان پدرم در این شغل هستندچرا عوض کنم؟
وزیر می گوید چون اینها تو را در بچگی به آغوش گرفته اند و تو را در عالم بچگی
بازی داده اند و همه آن خاطرات را الان در خاطر خود دارند و تو را به همان چشم
نگاه خواهند کرد و عظمت فعلی تو را نخواهند دید اما تازه وارد ها تو را به این عظمت
می بینند و مرعوب شما شده و حساب خواهند برد
روباه ها هم شرم سرشان می شود
روزی که مشغول گشت زنی در منطقه حفاظت شده شیدا بوده است، متوجه انباشت مقداری لاشه مرغ میشود که احتمالـا از طریق مرغداریهای محل و پنهانی در آن ناحیه تخلیه شده بودند. وی میگوید: در همان لحظه که میخواستم به سمت لاشهها حرکت کنم، دیدم یک روباه به سرعت به سمت آنها رفته و میکوشد تا لاشهها را استتار کند و سپس از منطقه دور میشود … اصغر هم بلافاصله خود را به محل استتار رسانده و جای مرغها را عوض میکند …
از او میپرسم: چرا این کار را کردی؟ میگوید: میخواستم ببینم آیا واقعا آنقدر که میگویند: روباهها باهوش هستند، درست است یا خیر؟
خلاصه اصغر گوشهای کمین میکند تا روباه دوباره برگردد … منتها اینبار با کمال تعجب، درمییابد که روباه قصهی ما تنها نیست و با خود چند روباه دیگر را هم آورده است. آنها اما هر چه میگردند، لاشه مرغها را نمییابند … تا سرانجام، همهی روباهها خسته شده و به دور روباه اصلی، حلقه میزنند …
اصغر میگوید: آنچه که داشتم میدیدم، برایم باورکردنی نبود و اگر با چشم خودم نمیدیدم، امکان نداشت که قبول کنم … زیرا روباهی که در مرکز حلقه ایستاده بود، نخست به تک تک روباهها نگاه کرد و آنگاه، ناگهان مانند یک لاشه بر زمین افتاد و بیحرکت ماند …
اصغر خود را بلافاصله به محل رساند که سبب شد تا دیگر روباهها منطقه را ترک کنند … اما به این نتیجه رسید که حقیقتا انگار روباه مرده است! او حتا به سرعت دامپزشک منطقه، آقای دکتر تراکنه را هم خبر کرد؛ اما او نیز نتوانست کاری بکند … زیرا واقعا روباه مرده بود … حیرتانگیزتر آن که پس از معاینه و کالبدشکافی لاشه حیوان، معلوم شد که روباه قصه ما در اثر ایست قلبی، جانش را از دست داده است!
آری … روباهها هم ممکن است چنان در پیشگاه رفقای خود، احساس شرمساری و خجالت کنند که توان از دست داده و سکته کنند.
روباه شیدا، بی شک روباه بامرامی بود که دلش نمیخواست به تنهایی آن همه غذا را بخورد و برای همین رفقایش را خبر کرد … و بیشک، من اگر جای اصغر بودم، آن آزار را روا نمیداشتم و میگذاشتم تا آنها از آن غذا بی هیچ ترسی نوش جان کنند … اما عملکرد اصغر سبب شد تا دریچهای دیگر به سوی جهان حیوانات گشوده شود و ما دریابیم که چه قوانین و سلوکی در بین آنها جاری است …
روباهها، انگار جوانمردی و رفاقت و مرام و شرمندگی را خوب میفهمند؛ باید به آنها احترام نهاد و این جوانمردانه نیست تا عدهای سنگدل به نام شکارچی، این حیوانات محترم را نامحترمانه آزار رسانند و یا حتا هدف گلوله مرگبار خود قرار دهند.
داستانک1
غلام رفت و دیر آمد و انگور تنها آورد ...
خواجه او را بسیار زد و گفت: چون تو را پی کاری می فرستم باید چند کار کنی و زود بیایی،نه آنکه پی چند کار می روی،دیر بیایی و یک کار کنی.
غلام گفت:به چشم،از این به بعد
بعد از چند روز اتفاقا خواجه مریض شد و او را پی طبیب فرستاد. غلام رفت و زود برگشت و چند نفر همراه خود آورد.
خواجه گفت اینها چه کسانند؟
گفت : تو با من گفتی چون پی کارت فرستم،چند کار بکن و زود بیا.اکنون این طبیب است که جهت معالجه آورده ام، و این غسال است که اگر مردی غسلت دهد،و این آخوند است که بر تو نماز خواند، و این تلقین خوان است،و این قبر کن است و این قرآن خوان !!!
وصلت ناجور
وصلت ما از ازل یک وصلت ناجور بود
من که خود راضی به این وصلت نبودم زور بود
درس و دانشگاه بالکل بی بخارم کرده بود
بسکه بودم سر بزیر و در غذا کافور بود
رخت دامادی پدر با زور کرد اندر تنم
گفت باید زن بگیری تو وَ این دستور بود
چندباری خواستگاری رفته بودم بد نیود
میوه می خوردیم و کلا سور و ساتم جور بود
این یکی گیسو کمند و وان یکی بینی بلند!
این یکی چشم آبی و آن دیگری مو بور بود
سومی هم دو برادر داشت هر جفتش خفن
اولی خر فهم بود و دومی خر زور بود
خانواده گرچه یک اصل مهم در زندگی است
انتخاب اولم باباش مرده شور بود
کیس خوبی بود شخصاً، صورتاً، فهماً، فقط
هشتصد تا سکه مهر خانم مزبور بود
با خودم گفتم که کی داده...گرفته، بی خیال
حیف از شانس بدم دامادشان مأمور بود!
این غزل را توی زندان من سرودم یک نفس
شاهدم ناصر سه کلّه با کَرم وافور بود...
زن اَخ است و مایه درد و بلا با این وجود
می گرفتم یک زن دیگر اگر مقدور بود
وصلت ناجور
وصلت ما از ازل یک وصلت ناجور بود
من که خود راضی به این وصلت نبودم زور بود
درس و دانشگاه بالکل بی بخارم کرده بود
بسکه بودم سر بزیر و در غذا کافور بود
رخت دامادی پدر با زور کرد اندر تنم
گفت باید زن بگیری تو وَ این دستور بود
چندباری خواستگاری رفته بودم بد نیود
میوه می خوردیم و کلا سور و ساتم جور بود
این یکی گیسو کمند و وان یکی بینی بلند!
این یکی چشم آبی و آن دیگری مو بور بود
سومی هم دو برادر داشت هر جفتش خفن
اولی خر فهم بود و دومی خر زور بود
خانواده گرچه یک اصل مهم در زندگی است
انتخاب اولم باباش مرده شور بود
کیس خوبی بود شخصاً، صورتاً، فهماً، فقط
هشتصد تا سکه مهر خانم مزبور بود
با خودم گفتم که کی داده...گرفته، بی خیال
حیف از شانس بدم دامادشان مأمور بود!
این غزل را توی زندان من سرودم یک نفس
شاهدم ناصر سه کلّه با کَرم وافور بود...
زن اَخ است و مایه درد و بلا با این وجود
می گرفتم یک زن دیگر اگر مقدور بود
ماجرای زن گرفتن
صبح هر روز مادرم غُر زد
خواهرم هِی به من تلنگر زد
که بيا زن بگير آدم شو
فارغ از غصّههای عالم شو
که بيا زن بگير پير شدی
بینهايت بهانهگير شدی
زن نداری، عبوس و غمگينی
زندگی را سياه میبينی
زن بگيری هميشه کيفوری
از غم و غصّه تا ابد دوری
آسمان رنگ تازه میگيرد
از تو دنيا اجازه میگيرد
شاه داماد میشوی پسرم
پادشاهی کن، ای تو تاج سرم
هر چه تلخیست میشود شيرين
يک نباتیست که... بيا و ببين...
زندگانيت میشود روشن
ناگهان از شرار ِ تابش ِزن
میکند روشن از خودش، شب تار
جان تو مثل نور لامپِ هزار!
کاملاً روبراه خواهی شد
مثل خورشيد و ماه خواهی شد
سر و وضعت رديف... جنتلمن
صاف و صوف و اتو کشيده... خَفَن
جمع خواهی شد از خيابانها
از سر کوچهها و ميدانها
خانهات توی «کوچهی خوشبخت»
مثل خانی نشستهای بر تخت!
***
الغرض گفت و گفت... خامم کرد
عاقبت خر شدم... حرامم کرد
ادامه دارد...